دنیا ارزش دیدن داشت اگر فقط  و فقط چیزی جز تماشای طلوع و غروب نداشت  حتی  اگر کسی نبودتا آن لحظه را با او شریک شوی

امروز به تماشای غروبی زیبا نشستم و میخواستم  تمام نشود این صفحه ی نارنجی

 دوست داشتم شبیه شازده کوچولو  فقط  با جابجا کردن صندلی شاهد طلوع یا غروب دیگری بودم کاش کش می امد آن لحظه و  آن غروب ادامه داشت

و من بودم و  کره ی کوچکم  و گل سرخی مغرور  و درخشش روزی دیگر