شب توی آشپزخونه داری شام آماده می کنی  اون هم کتلت خوشمزه و قارچ و نیم نگاهی هم به تلویزیونت داری که متوجه میشی همسایه هم در حال آشپزیه و صدای سرخ شدن چیزی توی روغن  شنیده میشه و تو هر چی بو میکنی که بفهمی چی داره می پزه متوجه نمیشی .

یهو صدای زیبایی میشنوی و سلولهای مغزت حساس میشه ، لحظه دقیق میشه و اون صدای جاودانه ی کوبیدن قاشق  به لبه ی دیگ ِ ،  اون هم سه بار ، دقیقا سه بار . و اون هم بعداز اینکه محتویات دیگ یه چند دوری هم زده شده و  قاشق توی دیگ چرخیده و چرخیده  ...و بعد صدای اون سه ضربه  ! تموم حس زندگی رو به تو انتقال میده .

مهم نیست که توی چه آشپزخونه ایی با چه سرویسی داری غذا درست می کنی مهم اینه که این صداها شنیده بشه  تا آدم حس کنه  که خونه زنده است . با اون  مادری که توی آلاچیق ترکمن ها داره چِکدِرمِه درست می کنه و قاشقش رو می کوبه به لبه ی دیگ برنج و اون پیرزن تنهایی که بارها و بارها واسه بچه هاش توی آشپزخونه ایی بی آفتاب بی پنجره غذا پخته با عشق ..... مهم  احساس عاشقانه ایی است که بیشتر زن ها موقع آشپزی دارند مثل مامان و ننه جان که  اینجور وقتها تموم زمزمه های عاشقانه ایی که بلد بودند رو می خوندند و بعد سه ضربه به لبه ی دیگ میزدند و راضی از کار درب دیگ رو می ذاشتن....

 

*چکدرمه  chekderme:  غذای  سنتی معروف ترکمن ها که نزدیک استانبولی پلو است،  که با برنج و رب و گوشت  گوسفند  و ... پخته میشه