آنهـا نوشـتـنــــد...
امشب گذاشتم تا فقط انگشتانم بنویسند . پس نوشتند : ماه ، پنجره ، نوشتند عشق ..
بیچاره انگشتهایم همیشه همینجوری بوده اند ، ساده و گیج و گنگ
گفتم : ایست ، بیهوده ماه و پنجره را قاطی عشق نکنید ....حرمتشان عظیم تر است از هر چه عشق....
گفته ام بارها که من آنها را با هیچ عشقی عوض نمی کنم .....
* انگشتهایم بی تقصیرند همیشه فکر می کردند روزی جواب این همه نوشتن عاشقانه را خواهند دید اما نمی دانستند روزگار مسئول پاسخ دادن به کسی نیست...
* عکس از خودم (: پنجره ای در ییلاقی کوهستانی
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۰ ساعت 21:4 توسط فـهـــیــــــمـه
|
سـاســــو یــعـنـــــــی مِـــــه