هالیدی سیزن ، فصل گشت و گذار
همسایه صبح زود ماشینش رو از وسایل پر کردن سوار شدن رفتن دورترین قسمت کشورwales سه هفته کمپ بزنن و ماهیگیری کنن و تا بوق سگ کنار آتیش و دریا بشینن
من بعد از خووووب سابیدن گاز و دکمه ها و در آون از چربی ها ،
یه نصف موز از یخچال برداشتم و نشستم روی زمین جلوی در آشپزخانه . همینجور که موز میجوم به نا کجا خیره شدم.
گوش هام مثل همیشه سوت میکشه و صدا میپیچه توی کله ام!
همینجور خیره به روبرو، دنبال یه کورسو ، یه حرف قشنگ برای ادامه میگردم
حتی جمله ی آقای واو کارگر افغانستانی اون رستوران ایرانی ، که هربار منو میدید با لبخند میگفت: اَمروز چه مقبول گشتی خانوم فهیمه 🥺🥺
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴ ساعت 12:51 توسط فـهـــیــــــمـه
|
سـاســــو یــعـنـــــــی مِـــــه