همه چیز می گذرد مثل همین رعد و برق و باران بهاری ... همین شب.. همه چیز می گذرد حتی صدای باران صدای شیر آب بازی که کارگر ساختمانی همسایه دیگی را با ته دیگ سوخته زیر آن می شوید و از کوچه صدای آخرین فریاد های بچه هامی آید و پیچیدن باد در نایلونی بزرگ روی بام .... می گذرد می گذرد فردا باز در خطوط پر سرعت اتوبوس های- بی آر تی – موشی از این شهر سر به هوا جان داده است گربه ایی چشمانش عفونت کرده است و کلاغی کثیف از روی سطل های بزرگ زباله می پرد روی بیلبوردی که galaxy tab را تبلیغ میکند و زیر بیلبورد هر روز صبح 5 دختر بچه که سالی است رنگ حمام ندیده اند و انموقع صبح باید در مدرسه باشند سوار اتوبوس می شوند برای تکدی گری ...نگران نباش تهران دیدنی هایی هم دارد ...قصد سیاه نمایی نیست اما خب آدم بالاخره گاهی در مورد چیزهایی که می بیند فکر هم میکند دیگر... _______________________________________

* یادش بخیر دانشگاه استادی داشتیم هر جلسه قبل از شروع درس یا خط زیبایی که داشت دو دقیقه وقت می گذاشت و یک جمله می نوشت پند آموز... از درسهای اون استاد هیچ چیزش یادم نمانده و عجیب است بدون هیچ تلاشی فقط آن گفته ها و نوشته های قبل از جلسه ی درس در حافظه ام مانده: و یکی از انها این بود : امام صادق فرمودند: مردم سه دسته هستند : عالم و متعلم و غثاء یعنی یا دانشمندند و در حال علم یاد دادن یا دانشجو و در حال علم آموختن بقیه هم خرده های روی آب هستند که هر طرف آب ببره می رن هر لحظه آبش به جانبى برد مانند مردمى كه تعمق ندارند هر روز به كيشى گروند و دنبال صدايى برآيند. روز معلم مبارک