فقط تو می فهمی یعنی چه !  وقتی ابرها  در سکوت از کنارم رد می شوند و خانه ها ،جنگلها  ،رودها و کوهها کوچک و کوچکتر میشوند  و سرم را چسبانده ام به شیشه ی پنجره و نگاه میکنم نگاه میکنم ..

فقط تو می فهمی یعنی چه !  وقتی همه  ی آن منظره ها بزرگ و بزرگتر می شوند و نزدیک و نزدیکتر....

 بیا باز هم  موشکهای  کاغذی  بسازیم ..! و پروازشان دهیم به آسمان آنروزها.....

سالهاست دیگر- بالا – نمی روم فقط سقوط می کنم ، سقوط...

روزهاست جایی ناکجا  در گوشم آهنگهایی شنیده میشوند

پخش است روی ساعتهای روزم ، شبیه موسیقی متن فیلم ها...

ارام و کلاسیک مثل جریان یک رود  ِکوچک ،یک پرواز،  یک جنگل خلوت ...

مانند روزهای پاییز  ،سرد وساکت

سخت ساکت  ...

سهراب سپهری*   

ابرهای چند روز قبل تهران